دریغ از فراموشی لاله ها
سه شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۶، ۰۱:۲۴ ب.ظ
می ناب:
توی سالهایی که برنامه ی "روایت فتح" شبهای جمعه، میرفت روآنتن پخش تلویزیون...
یه خاطره از یه رزمنده پخش شد که،،،
داستان اینجوری بود:
دوتا قایق، کنار هم ایستاده بودن...
یکی به پشت جبهه میرفت...
یکی به سمت عملیاتی بی بازگشت!
راوی میگفت:
دودل بودم...
یه پام تو این قایق بود،
یه پام تو اون قایق!
شهید...؛(که اسم اش خاطرم نیست)،
به راوی میگه:
"یه پا تو بردار..."
حالا هم...
یکی باید پیدابشه،
تا به بعضی از ماها بگه:
"یه پاتو بردار..."
بگه:
تویی که پیش از ماه رمضون...
یخچالت رو ازگوشت ومرغ، پرکردی!
و ازون طرف، بهیچ مرجعی هم اعتقاد نداری!
ولی روز "عیدفطر"، منتظری ببینی مراجع چی تصمیم میگیرن...
تا بفهمی چند کیلو گندم باید فطریه بدی!
یه پا تو بردار...
و... تویی که میگی؛
اسلام مال ۱۴۰۰ سال پیشه،
ولی ارثیه ی خواهرت رو نصف دادی!
یه پاتو بردار...
آهای خانم... خواهر!
تویی که...
هم میخواى امتیاز زن شرقی رو داشته باشی و، مهریهات رو بگیری،
و هم از مزایای زن غربی بهره مند باشی!
و بجای مشارکت در تولید، فقط بلدی؛
هفتهای یه بار فیس بوک شوهرت رو چک کنی!
یه پا تو بردار...
داداش...
نمیتونی یه زن باربی بگیری...
که هر روز برات(میزان پلی) کنه،
ولی درعین حال...
بوی قرمه سبزی تو راهروی خونهات بپیچه،
و بدون اجازهات، ازخونه بیرون نره،تحقیرش توو جمع ساده ترین کارِ برات، و توو خلوت دلت می خواد با هم بشینید اندر وصف سکوت سمفونی بتهون صحبت کنید!
یه پاتو بردار...
روشنفکر امروز... دانشجوی دیروز! نمیتونی برای رسیدن به دورهی تحصیلی بالاتر،
جزوه درسیت رو، از هم اتاقیت قایم نکنی،
و الآن تو شبکه های اجتماعی اندر وصف خِساست ایرانی ها و open بودن خارجی ها سر به فیس بوک بکوبی!
تو نیز، یه پاتو بردار...
استاد گرامی...
پژوهشگر ارجمند...
شما هم نمیتونی... جملهی؛
(قلم علما، افضل من دما شهدا) رو، قاب کنی،
و روی دیوار خونهی ۴۰۰ متریت بکوبی!
در حالیکه افزایش حقوق استادیت تمومش،
از مقالات دانشجوهات بدست اومده!
با عرض پوزش، شما هم،
یه پاتو بردار...
حاجی بازاری دیروز...
و "بیزینسمن" امروز،
تویی که عمراً بتونی دو کلمه به زبان بیگانه حرف بزنی و رادیکال ۴/۲ رو حساب کنی!
ولی میخای از احترام یه دانشگاهی برخوردار باشی!
شما نیز حتماً...
یه پاتو بردار...
...
آدمهایی که میخوان تو هر دوتا قایق باشن...
کارشون شبیه راننده خودرو ای یه،
که هم راهنما به"چپ"میزنه،
هم به "راست"!
و پشت سریش...
حتما میفهمه حال راننده ی جلویی، خوب نیست...
برخی از "ما"...
خیلی وقتا...
"حالمون خوب نیست"
و بهتره که...
"« یه پامونو، برداریم »"
#داستانک
۹۶/۱۱/۱۰